انبوهی از کلام
- نوشته شده در چهارشنبه 5 مرداد 1401 ساعت 11:17
- | ارسال نظر
انبوهی از کلام است و دلتنگی این فاصله مه آلود خیس
سفر سوسن از این شهر خموش و غفلت شرم آلود اشک
با هر سوز و سازی ، با هر شعر و صدای خیس آبی
با هر ریزش قطرات بارانی ، با هر صدای قناری ، هر عبوری
با هر روا گشتن ظلمی
وقتی کلام ، تاب هوای تو کردن را ندارد
وقتی صدای پای تردید را، پشت پنجره به انتظار نشسته ای
حقیقت پریشانحالی ست
تردید کوته دستی من ، خروارهای غصه تو
چه هوارها دارم برایت
سالهای بهار و تکرار شب هایت ، دیدار هر طلوع و هر شامت ...
انبوهی از کلام است
این فاصله خیس مه آلود